گوشه نشینان آلتونا
گوشه نشینان آلتونا
در این نمایشنامه، سارتر مشکل دهشتناک قرن ما را به تصویر میکشد. گوشه نشینان آلتونا حکایتی از انزوای آدمیان است.
حکایت تنهایی ترسناک بشر است..
میخوانی و غمگین میشوی، برای همهمان.
برای خودمان که میراثدار پدرانمان هستیم، که گوش میسپاریم و زندگیمان زندان میشود. تو را میبرد به آن گوشهی دنیا…
برای زندگی انسان جبر قائل است، هر انسان به دنیا میآید…بی اطلاع و پرسش…
جبرِ به دنیا آمدن، جبرِ زیستن و با دیگران بودن و جبرِ مردن…
« آری، نه میتوانیم بمیریم، نه میتوانیم زندگی کنیم. به تنگنای عجیبی افتادهایم.»..
گوشه نشینان آلتونا اثر فیلسوف و نویسنده بزرگ قرن بیستم، ژان پل سارتر میباشد.
این نمایش نامه در ۵ پرده نوشته شدهاست. میبینی که یک فیلسوف هم می تواند نمایشنامه یا داستان بنویسد. حوادث نمایش نامه در سال ۱۹۵۹ در آلتونا، در یکی از بخشهای تابعه هامبورگ آلمان رخ میدهد. این بخش دارای یک کارخانه بزرگ کشتی سازی است.
فرانتس پسر ارشد یک کارخانه دار آلمانی است. پدر خانواده زمین بزرگی را به عنوان زندان فروخته است و پسر که از این موضوع بر میآشوبد.
قهرمان اصلی نمایش نامه فرانتس است که مدت ۱۳ سال خود را در اتاقی در خانه پدری محبوس کردهاست و غیر از خواهرش کسی نمیتواند به دیدنش برود…
مردی نیمدیوانه، نیمفیلسوف که میخواهد طعم قرن خود را برای آیندگان، برای قرن سیام شرح دهد، تا آیندگان قرن ما را و آدمیان بد را به غلط به قضاوت ننشینند..
” قرن مرا در زباله دان نیندازید.
تنها مصالح ساختمانی این قرن، بدی بود، بدی…
در پالایشگاههای ما آن را به عمل میآوردند. ساختن خوبی تمام شدهبود. درنتیجه کار خوبی به جاهای باریک میکشید…”
فرانتس در سراسر نمایشنامه، از نگاه دیگران و قضاوت آنها در آینده واهمه دارد. نگاه مردم قرن آینده را به صورت شیشهای مجسم میکند که همه چیز در آن نقش میبندد و پیداست.
« ای قرنهای آینده، این است قرن من، تنها و بیقواره، که بر جای متهم نشسته است. قرن من نیکوکار میبود اگر انسان دشمن سفاکی نمیداشت که از عهد ازل در کمینش نشسته است…ای قرنهای خوشبخت، شما که با نفرتهای ما آشنا نیستید چگونه میتوانید به قدرت سفاک عشقهای مهلک ما پی ببرید؟»
برشی از کتاب:
نه میتوانیم بمیریم، نه میتوانیم زندگی کنیم.
نه میتوانیم همدیگر را ببینیم نه میتوانیم همدیگر را ترک کنیم.
به تنگنای عجیبی افتادهایم!..
قوانین ارسال دیدگاه در سایت