زیباترین جملات کتاب ناتور دشت
ناتور دشت : همش مجسم میکنم چند تا بچه کوچیک دارن تو یه دشت بزرگ بازی می کنن
هزار هزار بچه کوچیک ؛ و هیشکی هم اونجا نیست. منظورم آدم بزرگه. غیر من
منم لبه یه پرتگاه خطرناک وایساده م و باید هر کسی رو که می آد طرف پرتگاه بگیرم
یعنی اگه یکی داره می دوئه و نمی دونه داره کجا می ره من یه دفه پیدام میشه و می گیرمش. تمام روز کارم همینه کتاب ناتور دشت
ناتور دشتم. می دونم مضحکه ولی فقط دوس دارم همین کارو بکنم. با این که می دونم مضحکه.
- من چاخان ترین آدمی ام که کسی تو عمرش دیده. افتضاحهحتی وقتی دارم می رم سر کوچه مجله بخرماگه کسی ازم بپرسه کجا داری می ری نذر دارم که بگم دارم می رم اپرا. وحشتناکه.
- من و افسره به هم گفتیم که از ملاقات هم خوش وقت شدیماین حالمو به هم می زنه. همیشه دارم به یکی میگم از ملاقاتت خوشحال شدمدر صورتی که هیچم از ملاقاتش خوشحال نشدم
گرچه. فکر می کنم اگه آدم میخواد زنده بمونه باید از این حرفام بزنه.
- راستش هیچ تحمل کشیش جماعتو ندارممخصوصا اونایی رو که می اومدن تو مدرسه ها و با اون لحن مقدس خطابه میخوندنخدایا. چقدر از اون لحن بدم می آد
نمی فهمم چرا نمیتونن با لحن معمولی حرف بزنن
موقع حرف زدن خیلی حقه باز به نظر می اومدن.
- اکثر دخترا وقتی دست شونو می گیری. دست شون تو دستت پژمرده می شهیا فکر می کنن باید همه ش دستشونو تکون بدن. انگار میترسن کسل بشی.
- من دوست دارم جایی باشم که بشه اقلکم گهگاه چن تایی دختر دیدحتی اگه دارن دست شونو میخارونن یا دماغشونو میگیرن یا کرکر میخندن یا همچی چیزی .
- یکی از اشکالای این روشن فکرا و آدمای باهوش اینه که درباره چیزی حرف نمی زنن مگه این که مهار قضیه دست خودشون باشههمیشه می خوان وقتی خودشون خفه شدن تو هم خفه شی و وقتی خودشون میرن تو اتاقشون تو هم بری.