کتاب چشم دل بگشا برای بیدار کردن « اقتدار ناشی از توانگرانه اندیشیدن » قاعده یی بس ساده دارد ، قاعده یی که بیست سال طول کشید تا ساخته شود،نویسنده این کتاب، از چند دهه پیش – یعنی از زمانی که یک منشی بیوه بود که یک بچه هم روی دستش مانده بود که می بایست به تنهایی خرجش را در می آورد و بزرگش می کرد در جستجوی این قاعده بود. مادامی که میان قفسه کتابها می گشت و زندگینامه مشاهیر را می خواند و قوانین کامیابی کتاب مقدس را که در آرایه یی عارفانه ارائه شده بود بررسی می کرد و به مطالعه فلسفه «اندیشه نو » می پرداخت.
اندک اندک توانین توانگری را می یافت. آنگاه ، نخست از راه کار منشی گری و سپس از طریق شغل کشیشی غیرفرقه یی، اقتدار ناشی از اندیشه توانگرانه را عملا در پیش گرفت. هنگامی که بدترین رکود اقتصادی پس از جنگ جهانی دوم، در سال ۱۹۵۸ به ایالات متحده آمریکا رو آورد ، به محض آغاز نخستین تدریس و تعلیمش در کلیسای بیرمینگهام در ایالت آلاباما، این قوانین توانگری به توالی و تربیتی منظم بر او آشکار شدند.
بخشی از متن
تجربه کودکی خودم مرا مجاب می کند که با طرحی الهی و پیشاپیش مقدر، به این جهان می آییم. حتی هنگامی که دخترکی کوچک بودم مفهوم تقدیر را حس می کردم. به یاد می آورم که ساعتها در جنگل قدم می زدم، میان علفهایی که قدشان از قد خودم بلندتر بود؛ و در آن ساعتهای خلوت و آرام به آینده ام می اندیشیدم. حتی آن زمان، احساسی نیرومند به من می گفت که باید در زندگیم کار « مخصوص» و « متفاوت » را به انجام برسانم.
حتی وقتی دخترکی خردسال بودم می دانستم که باید به طریقی به بشریت خدمت کنم.
همواره در این اندیشه بودم که آیا باید آموزگار شوم یا پرستار یا پزشک؟ سالها بعد، رسالت ویژه ام آشکار شد؛ اینکه باید کشیش و نویسنده کتابهای ماوراء الطبیعه بشوم. اگر به هنگام کودکی می دانستم چگونه به تأکید طرح الهی زندگیم را بطلبم (یا اگر یک نفر دیگر میدانست چگونه آن را برای من بطلبد ) چه بسا سبب می شد که طرح الهی زندگیم بسیار زودتر بر من آشکار شود و با سرعتی افزونتر به سوی شکوفایی زندگیم گام بردارم.
بانویی خانه دار همواره می خواست چند فرزند داشته باشد. پس از تولد نخستین فرزندش پزشک به او گفت که سلامتش اجازه نمی دهد که کودک دیگری را به دنیا بیاورد. وقتی دخترش رو به رشد گذاشت، مادر بی قرار شد. می خواست در زندگی کاری بکند، اما نمی دانست این کار چه باید باشد. در چنین زمانی دریافت که هر کس با طرح الهی به این جهان می آید. پس از مراقبه روزانه اش چنین دعا کرد: «خدایا تو برای زندگیم طرحی الهی…
چکیده کتاب چشم دل بگشا
چشم دل بگشا نام کتابی به نویسندگی کاترین پاندر با ترجمهی «گیتی خوشدل» است. این کتاب نخستین بار در سال 1971 نوشته شده و پیامدی بر کتاب «قانون توانگری» است که در سال 1962 منتشر شده بود. کتاب چشم دل بگشا در دو بخش به نامهای «شیوههای تجلی توانگری» و «سایر راههای تجلی توانگری» نوشته شده است.
در یادداشتی در پشت جلد این کتاب آمده: «توانگری و فراوانی، پایه و اساس ذهنی و معنوی دارد. توانگری راستین، آرامش و تندرستی را نیز دربرمیگیرد. با رهاکردن یا سپردن بار، این مجال را به خود میدهید که در آرامش، سایر امکانات و راهحلها را ببینید. از استدلال و تقلا دست میکشید، تا از طریق تجسم خلاق به خواستهها و ثمرات دلخواهتان برسید. با تکرار عبارتهای تاکیدی، موانع درونی خود را از میان برمیدارید تا راه دریافت آن فراوانی را که پیشاپیش برای شما مهیا شده است، بگشاید»
جملاتی از کتاب
هر آنچه که از خداوند طلب کنید او بیش از آن چه که فکر کنید با آغوش باز به شما اعطا می کند. اکنون میدانم که خداوند میخواهد صاحب همه چیز باشم همه چیزهایی که دوست دارم و زندگی ما در این دنیا شکوفاتر می سازد .
قدرت کامیاب بخش خدا یکا یک ثانیه های امروز برکت می دهد تا هم اکنون و همین جا به عالیترین ثمرات نیکو برسم.
خداوند منشا همه موهبت ها هست و همه انسان ها و اوضاع زندگی و جامعه وسیله ای برای رساندن موهبت های الهی هستند.
اکنون چیز های پوسیده و اوضاع و شرایط کهنه و روابط فرسوده را رها میکتم اکنون نظم الهی بر جهانم استقرار می یابد و پایدار می مانم.
من بخدا چشم میدوزم وهدایت اورا میطلبم و توانگر میشوم. من از نظم الهی سرشارم من اکنون درنظم متعالی قراردارم.
هر دم و بازدم زندگی ام سرشار از نظم الهی است من آرام و متوازعم لبریز از آرامش و تعادل هست.
خدای درون من رهایی بخش من است خدای درونم قدرتی است که آزادم می کند من اکنون همه کس گذشته و اکنون را که دیگر جزئی از طرح الهی نیستند رها می کنم خدای درونم هم اکنون جای راستین و مردمان راستین و توانگری راستین مرا متجلی می سازند.
من همه کس که مرا آزار داده می بخشم و هر کس که نیازمند به بخشش من است می بخشم.
من همه کس و همه چیز را می بخشم در حال گذشته و آینده ،من آزادم و دیگران نیز آزادند اکنون همه چیز میان من و دیگران پاک شده و تا ابد پاک خواهند ماند. چه احساس نیکو و دلپذیر دارم همه کسانی را که می شناختم بخشیدم .
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.