خلاصه داستان دوستش داشتم
آدرین مقابل آسانسور ایستاده است تا همسر و فرزندانش را ترک کند و
زندگی جدیدی را با معشوقهاش تجربه کند. برای درک وضعیت و آرام شدن، زن (کُلوئه) به همراه دو فرزندش به خانه پدر و مادر آدرین میرود. پدر شوهرش (پییِر) از آنها دعوت میکند تا به کلبهی ییلاقی او در جنگل بروند و چند روزی را با هم آنجا سپری کنند. کلوئه سعی میکند تا همه چیز را عادی جلوه دهد و به شرایط گذشته برگردد در حالیکه حس یک شکست خورده واقعی را دارد. پییر نیز سعی در آرام کردن عروس و نوههایش را دارد. با بچهها مدام بازی میکند و با عروس خود هم صحبت میشود. بحثهای طولانی بین پییر و کلوئه در مورد علت رفتن آدرین و شرایطی که باعث رفتن او شد، شکل میگیرد. پییِر از عشق گذشته خود و خیانتی که به او کرده است پرده برمیدارد. کلوئه متوجه میشود که تا چه حد پییر احساسی است و او تا چه اندازه در مورد او اشتباه میکرده است. داستان کتاب را مکالمهی این دو درباره رفتن آدرین، خیانت و وفاداری او و جدایی شکل میدهد.
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.