نقد و بررسی کتاب آدمکش کور
کم نیستند داستانهایی که با روایت خود خواننده را وارد فضای وهمآلودی میکنند
و آن را به گونهای تعریف میکنند که مخاطب خودش را هر لحظه در نقش شخصیت
های داستان حس میکند.
اما، گاهی در انتهای داستان با پایانی عجیب همهی معادلات به هم میریزد.
مارگارت آتوود یکی از نویسندگانی است که با ظرافت وارد ذهن مخاطبان خود میشود و آنها را با اثری متفاوت غافلگیر میکند.
آدمکش کور یکی از رمانهای معروف اوست که در بحبوحهی جنگ اتفاق میافتد و خوانندهی خود را تا انتهای داستان غافلگیر میکند.
خلاصهی داستان آدمکش کور
رمان آدمکش دو روایت مجزا را تعریف میکند. در یکی از داستانها، روابط پنهان و مبهم زن و مرد عاشقی دنبال میشود که در مکانهای مختلف یکدیگر را ملاقات میکنند.
در طی این داستان، مرد برای زن داستانهایی تخیلی را که در فضایی دیگر اتفاق میافتد تعریف میکند. روایت دیگر از زبان پیرزنی 80 ساله به نام ایریس است.
او در حال نوشتن خاطرات و اتفاقاتی است که در گذشته برای او و خواهرش لورا اتفاق افتاده است.
نهایتا دو داستان به یکدیگر پیوند میخورند. آیریس زمان کودکی خود و لورا را به خاطر میآورد. آیریس دختری است که نسبت به خانوادهاش احساس مسئولیت میکند.
او مجبور میشود به خاطر فداکاری برای خانوادهاش تن به ازدواج سرد و خاموشی با مردی ثروتمند بدهد.
نقطهی عطف کتاب زمانی است که آیریس به تدریج حقایقی را نسبت به خانوادهی خود متوجه میشود و میفهمد که در اصل چه اشتباه بزرگی کرده است و مقصر چه کسی است.
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.